برای پنجمین بار مورگان فریمن نامزد دریافت این جایزه شده برای بازی در فیلم تحسین شده «شکستناپذیر» ساخته دوست و همکار قدیمیاش کلینت ایستوود.مورگان فریمن برای سینمادوستان ایرانی عمدتا با فیلم «هفت» و با کاراکتر فراموش نشدنی کارآگاه پا به سن گذاشته ویلیام سامرست شناخته میشود. اگرچه پیش از این نیز او با درخشش در فیلمهایی مانند «رانندگی برای خانم دیزی» در سال 89 توانسته بود توجه بسیاری را بهخود معطوف کند ولی آن سالها به دلایل مختلف سینمای جهان و اخبار فیلمها آنچنان بازتابی در داخل کشور نداشت و برای مثال همین فیلم رانندگی برای خانم دیزی و بسیاری از فیلمهای خوب دیگر یک دهه بعد تازه توسط سینمادوستان ایرانی رونمایی شدند.
برای ایرانی جماعت شیفته سینما بهویژه برای نسلهای گذشته تعداد معدودی بازیگر سیاهپوست قابل اعتنا بودند. یکی از کسانی که برای نخستین بار باعث شد یک بازیگر سیاهپوست به مثابه یک لیدر قابل احترام در عرصه سینما جلوهگری کند و برای ایرانی جماعت نیز بسیار مقبول باشد، مورگان فریمن است؛ بازیگری که در میانسالیاش برایمان معرفی شد.
قبل از او البته سیدنی پواتیه جایگاه خاص و معتبری داشت اما نوع بازیگری مورگان فریمن و همچنین کاراکتر اجتماعی و فعالیتهای انساندوستانهاش از او برای علاقهمندانش، یک شخصیت منحصر بهفرد ساخته است؛ بازیگری باوقار و با سبک بازی شبیه به فارغالتحصیلان اکتورز استودیو، با این تفاوت که فریمن هرگز پایش به این مدرسه صاحب نام باز نشد و هیچ وقت هم شاگرد لیاستراسبرگ فقید نبود و هرچه در عرصه بازیگری و سینما و تئاتر ارائه کرده در سایه استعداد غریزیاش و مرهون ممارستهای طاقت فرسایش بوده است.
به همه اینها به قول خودش باید دو چیز را اضافه کرد: یکی ایمان خللناپذیر به خدا و دیگری داشتن خلقوخویی خوش؛ مواردی که باعث شدند مورگان فریمن حالا در 72 سالگی از محترمترین و باشخصیتترینهای عرصه سینما لقب بگیرد.
10سال پیش از این در فوریه سال 1998 بازیگران جوان سیاهپوست که به تازگی به شهرت رسیده بودند و نیاز به لیدر داشتند و مهمتر از آن تعدادی از بازیگرانی که شهرتشان جا افتاده بود اما نیاز به تثبیت داشتند همگی بهگونهای معنوی زعامت و لیدری مورگان فریمن را باعث افتخار و سبب پیشرفتشان عنوان میکردند. ویل اسمیت، لورنس فیشبرن، دنزل واشنگتن و جمی فاکس از این جمله بازیگران بودند؛ کسانیکه حالا هریک برای خود و بسته به بضاعت خویش به موفقیتهای زیادی نایل آمدند.
مورگان فریمن دیرتر از عرف شناخته شد. در واقع فریمن با اینکه بازیگریاش را از تلویزیون و تئاتر آغاز کرد اما در عرصه سینما بسیار دیر جلوهگری کرد. از سال 1969 که فریمن نخستین سریال تلویزیونی نقش اولیاش را بازی کرد، 20سال گذشت تا او به جایگاهی که برازندهاش بود آنهم در عرصه سینما دست پیدا کند. در حقیقت او پس از درخشش در فیلم «زبل محله» در سال 1987 که برایش یک نامزدی اسکار نقش مکمل به ارمغان داشت، 2 سال بعد در اثری به یاد ماندنی و در50سالگیاش، یکی از تأثیرگذارترین بازیهای کارنامه حرفهایاش را انجام داد و به آسمان شهرت و تثبیت رسید. فیلم رانندگی برای خانم دیزی را بهیاد بیاورید؛ همان فیلمی که باعث شد تمام سینمادوستان از سراسر دنیا برای تحسین بازیگری مورگان فریمن ادای احترام کنند. و او برای بار دوم در عرض 2 سال باز هم برای یک اسکار دیگر نامزد شد.
از رانندگی برای خانم دیزی در سال 1997 تا بازی در ماندگارترین و جاودانهترین یادگاری او برای دنیای هنرهفتم، 8سال دیگر زمان لازم بود. در این میان او با یک اسطوره دیگر همراه شد و البته کسی نمیدانست که این همراهی حداقل تا 2 دهه یا تا پایان عمر این دو نفر گسستنی نخواهد بود. کلینت ایستوود برای فیلم اسکاریاش «نابخشوده» با تیز هوشی خاصی که مختص اوست از مورگان فریمن استفاده کرد و این بار نیز او در نقش یک کابوی بازنشسته غوغا کرد.
سال 1995 از راه رسید و با رونمایی از فیلم هفت جوانمردترین، عاقلترین و انسانیترین کارآگاه تاریخ سینما یعنی کارآگاه ویلیام سامرست متولد شد. سال قبلتر از آن از او «رستگاری شاوشنک» را دیده بودیم که در نقش مقابل هفت قرار داشت. در آنجا مورگان فریمن قربانیترین و رستگارترین انسان را در لباس یک زندانی پا به سن گذاشته بینوا ترسیم کرده بود.
حالا 15سال از تولد کارآگاه ویلیام سامرست میگذرد و نه خود فریمن و نه سینما و نه دوستداران سینما نتوانستهاند از زیر بار ابهت این کاراکتر خارج شوند. از آن به بعد مورگان فریمن در کارهای متفاوتی بازی کرد. از «آمیستاد»، «باران سیاه» و «جنایت پنهان» گرفته تا بازی در کمدی «بروس توانا» همگی جزو این کارهای متفاوت محسوب میشوند. تا اینکه باز هم ایستوود از راه رسید و با همان تیزهوشی ویژهاش، مورگان فریمن را برای بازی در یکی دیگر از بهترین فیلمهای سینما برگزید؛ انتخابی که بالاخره بعد از 4 بار نامزدی بینتیجه برای فریمن، برایش این بار اسکار را به ارمغان آورد.
«عزیز میلیون دلاری» در سال 2005 رونمایی شد و خونی تازه به رگهای هالیوود تزریق کرد. بعد از آنهمه فرتوتی، بدنامی و بیخاصیتی که گریبانگیر هالیوود شده بود ساخته شدن فیلمی به زبان حقیقی سینما، حقیقتا مردم را برای آینده این هنر بازهم دلگرمی داد.
5 سال پس از این و بعد از یک تجربه بامزه برای همکاری با جک نیکلسون و بازی در «بتمن» و یک کمدی و یکی، دو کار دیگر، باز هم ایستوود و فریمن با هم همکار شدند و نتیجه کار مثل همیشه بود؛ اثری به نام شکستناپذیر و فیلمی موفق و قابل احترام با بازی تأثیرگذار و تحسینبرانگیز فریمن در نقشی استثنایی. او که پیش از این و در سال 1981در فیلمی تلویزیونی به نام «مرگ یک پیامآور» در نقش مالکوم ایکس ظاهر شده بود، حالا در نقش یکی از ماندگارترین سیاهپوستهای تمام تاریخ ظاهر شده است: نلسون ماندلا.
شکستناپذیر البته یک درام ورزشی است و قرار نیست که به بیوگرافی و زندگی نلسون ماندلا بپردازد. ایستوود مانند همیشه سراغ روایتی اخلاقی رفته و چه چیزی بهتر از روایت گوشهای از زندگی ماندلا و سالهای ابتدایی آزادی وی از زندان. داستان فیلم اما به سال1995 برمیگردد؛ زمانی که مسابقات جهانی راگبی آغاز شده و تیم آفریقای جنوبی نیز در بازیها شرکت دارد و حضور ماندلا در جریان مسابقات و در کنار تیم ملی کشورش همه چیز را تحتتأثیر قرار میدهد.
فیلم تلویزیونی «نجار» در سال1964 نخستین حضور او در عرصه بازیگری به حساب میآید، بنابراین طی این سالها در کارنامه حرفهاش 82 فیلم سینمایی و تلویزیونی به ثبت رسیده، که برایش حدود 76 نامزدی برای کسب جوایز سینمایی و تلویزیونی به ارمغان آورده که مهمترین آنها 5 بار نامزدی اسکار و 5 بار نامزدی گلدن گلوب بوده. البته او یک بار اسکار نقش دوم برای عزیز میلیون دلاری و یکبار هم گلدن گلوب را برای رانندگی برای خانم دیزی دریافت کرده است. برای اسکار سال2010 فریمن نامزد اسکار نقش اول مرد است. بعید نیست او بار دیگربا کسب این جایزه کارنامه هنری پربارش راپرافتخارتر از گذشته کند. اگرچه به گفته خودش در تمام این سالهای طولانی بهدنبال افتخارات معنوی بوده است و بس.